تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه

ساخت وبلاگ
چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 13:56 | حسیـــــن حسیــــن زاده بافـــــرانی - رزم سهراب با گُردآفرید1-چو آگاه شد دختر گُژدَهَم كه سالار آن انجمن گشت كم‏،معنی:وقتی که گردآفرید(دختر گژدهم)باخبر شد/که فرمانده ی آن ها(هجیر) اسیر شده است ، 2- زنى بود برسان گُردى سوار هميشه به جنگ اندرون نامدار،معنی:او(گردآفرید)زنی بود که مانند پهلوانی سوارکار/ همیشه در جنگ ها معروف و زبانزَد بود،3-كجا نام او بود گرد آفريد زمانه ز مادر چنين ناوريد.معنی:که نام او گردآفرید بود / و روزگار از مادر چنین فرزندی به دنیا نیاورده بود.4-چنان ننگش آمد ز كار هجير كه شد لاله رنگش به كردار قير.معنی: او چنان از اسارتِ هجیر سرافکنده شد/ که صورتِ سرخش از خشم مانند قیر ،سیاه گردید.5-بپوشيد درعِِ ِ سوارانِ جنگ نبود اندر آن كار جاى درنگ‏معنی:(گردآفرید) لباس و زره جنگجویان را پوشید/ زیرا در این جنگ ،جای توقّف و تعلّل نبود.6- فرود آمد از دژ به كردار شير كمر بر ميان ، بادپايى بزيرمعنی: از قلعه مانند شیری شجاع پایین آمد/در حالی که بر کمر، کمربند بسته و سوارِ اسب تندرویی بود.7- به پيش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعدِ خروشان يكى وَيله كرد.معنی:سریع به نزد سپاه سهراب آمد/ و مانندِ صاعقه، فریادی کشید.8- كه گردان كدامند و جنگ آوران دليران و كار آزموده سران؟‏معنی: که پهلوانان و جنگجویانِ شما کجا هستند؟و دلیرمردان و افرادِ باتجربه ی شما چه کسانی هستند؟9- چو سهراب شيراُوژن او را بديد بخنديد و لب را به دندان گزيدمعن تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 0:12

چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ | 14:1 | حسیـــــن حسیــــن زاده بافـــــرانی - معنی و نکات درس: ( حمله ی حیدری)، فارسی2، پایه ی یازدهمحماسه دو گونه است : طبیعی و مصنوع، یکی از حماسه های مصنوعی و سنّتی حمله ی حیدری از باذل مشهدی ( در گذشته به سال 1123 هجری قمری در دهلی هند) است . شاعر در این منظومه، به شرح زندگی و جنگ های پیامبر (ص)، خلفای راشدین ،تا پایانِ خلافتِ عثمان ، پرداخته است . قسمتی از این منظومه را که توصیف نبردِ حضرت علی(ع) با عمرو بن عبدود است ،می خوانیم.شاعر تحتِ تأثیرِ حماسه های ملّی، این حماسه ی دینی را با دخل و تصرّف در اصلِ موضوع و آرایش صحنه ی نبرد به شیوه ی شاهنامه سروده است .حمله ی حیدری1- دلیرانِ میدان، گشوده نظر که بر کینه اوّل که بندد کمردلیران : پهلوانان و دلاور مرداننظر : مجاز از چشمگشوده نظر : کنایه است از چشم انتظار بودن *که:جناس همسان،اوّلی حرف ربط و دومی : چه کسی؟که (دومی) : نهاد ، ضمیر پرسشیکینه : دشمنیبندد کمر : کنایه است از آماده شدن برای انجام کاری ، همّت کردن ، اقدام کردنمعنی : دلاوران و جنگجویانِ میدان، همه منتظر بودند که ببینند چه کسی ابتدا جنگ را آغاز می کند و بر دشمنی اصرار می ورزد؟منظور از جنگ در اینجا ، جنگِ احزاب یا همان خندق است. 2--که ناگاه عمرو، آن سپهر نبرد برانگیخت اَبرَش برافشاند گردعَمرو : عَمر و عُمَر هر دو اسم خاص هستند در عربی برای این که شکل مکتوبِ آن ها با هم اشتباه نشود به اوّلی یک حرف « و » اضافه می کنند امّا این « و » تلفظ نمی شود .* عمرو به سپ تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 0:12

درسِ سیزدهم ( خوان هشتم).......پایه ی دوازدهم3/2/1- بله ،یادم آمد ،داشتم خاطره ی آن شبی را می گفتم که ( مثلِ دیگر شبها ) تندی و شدتِ سرمای ِ زمستان ( ظلم و ستم ) ،بیداد می کرد . 4- چه سرمایِ سختی بود ! 5-کوران و سوز و سرمای وحشتناکی بود. 6- امّا ،خوش بختانه ،بالاخره سرپناهی یافتم .7- اگر چه بیرون از آنجا (قهوه خانه ) سردو تاریک بود به سردی وتیرگیِ ترس حاکم بر اجتماع ، 8- ولی قهوه خانه گرم و روشن و امید دهنده بود به گرما و روشنی شرم حاکم بر مردمِ آنجا9- هم نوعان و رفقا، خون گرم وصمیمی بودند . 10 – قهوه خانه گرم و آگاهی دهنده بود و مرد نقّال ،سخنانی مؤثّر و گیرا داشت . (آتشن پیغام:حس آمیزی) 11- به راستی ،کانونی گرم وصمیمی بود. 12/13/14/15- مرد نقّال ، آنکه صدا و سُخنی گرم و مؤثّر داشت /و سکوتی طنینانداز و مؤثّر / و سخنانش همچون داستانهایآشنایی که از شاهنامه می گفت، گرم و گیرا بود – راه می رفت و سخن می گفت . (صدای گرم:حس آمیزی) 16 - چوب دستی همچون عصای گره دارِ درویشان در دستش؛ 17- با شور و شوق، داستان را نقل می کرد . 18/19 – صحنه ی میدانِ کوچک قهوه خانه را گاه تند و گاه آرام طی می کرد. 20/21 –دوستان ، همه خاموش بودند و مانند صدفی بر گردِ مروارید، دورِ نقّال، حلقه زده بودند. 22- و با همه ی وجود گوش فرا میدادند. 23- (نقّال می گفت : ) حکایاتِ هفت خوان را فردوسی از زبان " آزاد سرو " از اهالی مرو بیان کرده 24/25- یا به قولی از زبان ِ " ماخ سالار "،آن مردِ گرامی ، آن هراتیِ خوب و پاکدین روایت کرده ؛ (ماخ تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 0:12

پنجشنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۱ | 12:51 | حسیـــــن حسیــــن زاده بافـــــرانی - **************************************************************************حق تعالی چون اصناف موجودات می‌آفرید، وسایط گوناگون در هر مقام بر کار کرد. چون کار به خلقت آدم رسید، گفت "اِنّی خالِقُ بَشَراَ مِن طین" خانه آب و گل آدم من می‌سازم. جمعی را مُشتبه شد گفتند: "نه همه تو ساخته ای؟"معنی بند اوّل: خداوند زمانی که انواعِ موجودات را می‌آفرید، در ساختنِ هر چیز از واسطه و وسیله ای استفاده کرد. وقتی نوبت به آفرینش انسان رسید، فرمود من بشری از گِل می‌آفرینم. آب وگِل (جسم) انسان را بدون واسطه خلق می‌کنم. گروهی به اشتباه افتادند و گفتند: مگر همه موجودات را تو نیافریده ای؟!************************************************************************************گفت: اینجا اختصاصی دیگر هست که این را به خودیِ خود می‌سازم بی واسطه، که در او گنجِ معرفت تعبیه خواهم کرد.معنی بند دوم:گفت: این جا ویژگی و امتیاز دیگری دارد. من به تنهایی آن را می‌سازم؛ زیرا در آن گنجِ شناخت ،قرار خواهم داد.**************************************************************************پس جبرئیل را بفرمود که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. جبرئیل-علیه السلام- برفت؛ خواست که یک مشت خاک بردارد. خاک جبرئیل را گفت: ای جبرئیل چه می‌کنی؟گفت: تو را به حضرت می‌برم که از تو خلیفتی می‌آفریند.حضرت: بارگاه، آستانه، پیشگاهمعنی بند سوم: پس خداوند به جبرئیل فرمان داد: که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیار. جبرئیل (ع) رفت و خواست که یک مشت خاک از زمین ب تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:25

پنجشنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۱ | 12:59 | حسیـــــن حسیــــن زاده بافـــــرانی - درسِ پرورده ی عشقا : وقتی آوازه ی عشقِ مجنون، همچون شُهرتِ زیباییِ لیلی ،در دنیا پیچید.(بیت اوّل و دوّم موقوف المعانی)2:هر روز بر شهرتِ او افزوده می گشت و در عشق و شیفتگی، کامل تر می سد.3: بخت و اقبال ،به مجنون پشت کرد و پدرش از درمانِ او نا امید شد. 4: خویشان و نزدیکان همه سعی کردند که برای درمانِ او چاره ای بیندیشند. 5: وقتی درمانده شدنِ پدرش را دیدند برای چاره جویی به گفت و گو پرداختند.(به مشورت پرداختند.)6: پس از چاره جویی، همگی یک صدا گفتند: که این مشکل با زیارتِ کعبه ،حل می شود.7: کعبه، حاجت و نیازِ همه ی مردم را بر آورده می کند و قبله گاهِ جهانیان است.(زمینیان و آسمانیان، قبله ای جز کعبه ، ندارند.)8: هنگامی که زمانِ زیارت حج شد، پدرِمجنون دست به کار شد، شتری خرید و کجاوه ای آماده کرد.(محمل: کجاوه، تختِ روان، مهد)9: با کوششِ زیاد فرزندش را که برایش فوق العاده عزیز بود ، مثلِ ماهِ زیبارویی ، در کجاوه نهاد.10: با سینه ای دردمند به سوی کعبه آمد و چون غلامِ حلقه به گوشی به کعبه متوسّل شد که فرزندش شفا پیدا کند. ( در قدیم ،غلامان ،حلقه ای در گوش داشتند،که نشانِ بردگی و مالکیّتِ صاحبشان بود.)11: به پسرش گفت: این جا، مکانِ باارزشی است و جایِ بازیگوشی نیست. پس بکوش و دعا کن که درمانِ تو در اینجا میسّر است.12 : دعا کن و از خدا بخواه وبگو: از این عشقِ افراطی و بی اندازه(از این کارِ بیهوده) رهایم کن.13: بگو :خدایا، مرا موردِ لطف خودت قرار بده و از گرفتاری و بلایِ عشق، رهایی ده.14:مجنون، وقتی حرف عشق راشنید،ش تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:25

شنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۱ | 23:11 | حسیـــــن حسیــــن زاده بافـــــرانی - حمید سبزواری:حسین آقا مُمتحنی مشهور به حمید سبزواری ( زاده ی 1304 در سبزوار و در گذشته به سال 1395 در تهران )شاعر ایرانی بود که با عنوانِشاعرِ انقلاب، شناخته می شود.در سال 1393 نشانِ افتخارِ عرصه ی فرهنگ و هنر به او اهدا شد.وی شاعر اشعار مختلف حماسی،عرفانی،اعم ازقصیده،غزل،مثنوی،دوبیتی و رباعی است.اوّلین دفتر شعری او (سرود درد) نام دارد. از دیگر مچموعه شعرهایش،می توان به ( سرود سپیده، کاروان سپیده ، یادِ یاران ) اشاره کرد.وی در 91 سالگی بهدلیل کهولت سن و بیماری در گذشت.مقبره ی ایشان اکنون در زادگاهش،سبزوار قرار دارد.شعرِ (بانگ جَرَس) از سرود های زیبای سبزواری است که در آن، شاعر، پیوندِ میان انقلاب اسلامی ایران و مبارزاتِ و پایداری مردم فلسطین را به تصویرمی کِشد.۱- وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم/ دل بر عبور از سدِّ خار و خاره بندیم.قلمرو زبانی: برگ: توشه و هر چیز مورد نیاز؛ مایحتاج و آذوقه / باره: اسب / بستن: سِفت کردن (بن ماضی: بست؛ بن مضارع: بند) / سد: بند /خار: هم آوا خوار: فرومایه / خاره: سنگ خارا، سنگ / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن:( مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع) /* برگ سفر بستن: کنایه از آماده ی سفر شدن / سدّ خار و خاره: اضافه تشبیهی / خار، خاره: جناس افزایشی / دل بستن: کنایه از : قصد کردن،شیفته و علاقه مند شدنبازگردانی: زمان آن است که توشه ی سفرمان را بر روی اَسبهایمان ببندیم؛ آماده سفر شویم و با دشواری ها، روباروی گردیم.پیام: تشویق به کوچ۲- از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم / بانگ از جرس برخاست وا تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه...
ما را در سایت تکرار معنی درس کاوه ی دادخواه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosein20122012 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 19:25